وقتی در مورد بهبود فرایند شش سیگمای ناب صحبت میکنیم، رویکرد ناب(Lean approach) و متدولوژی شش سیگما(Six Sigma) میتوانند در کنار یکدیگر کار کنند زیرا نقطههای مشترکی دارند.
ولی نباید این دو مفهوم را با هم اشتباه گرفت یا حتی بهبود فرایند شش سیگمای ناب را به این دو متدولوژی تجزیه کرد و در نهایت هم یکی از آنها را به درستی به کار نگرفت.
در این مطلب، تفاوتهای کلیدی رویکرد ناب و متدولوژی شش سیگما ذکر شده و نشان داده شده است که این دو روش تحلیل فرایندها دقیقاً بر چه اساسی عمل میکنند و راههای بهبود آنها بیان شده است.
فرآیند بهبود شش سیگمای ناب
تفاوت این روشها: اتلاف کمتر در مقابل کیفیت بیشتر
روشهای بهبود فرایند شش سیگما و ناب، چند تفاوت ساده دارند. اما در هنگام استفاده از آنها باید به یک نکته حیاتی توجه کرد.
حتی میتوان گفت که، علیرغم این تفاوت، متدلوژیهای شش سیگما و ناب مکمل یکدیگر هستند.
هدف روش ناب این است که با کاهش فاصله زمانی بین فعالیتها، فرآیندها را سبکتر و سریعتر کند.
از آنجایی که فرآیندها به صورت چرخههای تولید انجام میشوند، با کاهش زمان بین کارها این چرخهها سریعتر میشوند و در فاصله زمانی مشابه، تعداد تکرار آنها بیشتر میشود.
برای دستیابی به این هدف، روش ناب به دنبال حذف اتلاف است که در بخشهای بعدی، جزئیات بیشتری از آن ارایه شده است.
هدف متدلوژی شش سیگما این است که نقایص را حذف و کیفیت و خدمات مشتریان را بهبود بخشد.
هفت اتلافی که باید در فرایند ناب اجتناب شوند
با کنترل کردن هر یک از این موارد اتلاف و اجتناب از آنها، یک فرایند چابکتر و نابتر میشود.
عیبها: وقتی که محصول یا خدمتی با مشخصات مشتری همخوانی نداشته باشد، منتج به رفع ایراد خواهد شد، که این امر باعث ایجاد هدررفت منابع میشود.
انتظار: وقتی که نتوان کاری را انجام داد به خاطر اینکه فرد دیگری کار خود را انجام نداده است(مثلاً اجازه دسترسی دادن به یک منبع اطلاعاتی) واضح است که انتظار و تأخیر ناشی از این شرایط باعث هدررفت میشود.
استعداد بی استفاده: وقتی از تمام قابلیتهای منابع انسانی استفاده نمیشود یا این قابلیتها شناسایی نمیشوند، یکی از بدترین حالتهای اتلاف در شرک یا سازمان رخ میدهد.
انتقال: تا جایی که میتوانید از انتقال اجتناب کنید. این کار میتواند با کنار هم قرار دادن انبار، محل تولید، خط مونتاژ و محل بارگیری برای ارسال انجام شود.
انبارداری: ذخایری که مورد نیاز نیستند، اتلاف منابع به حساب میآیند که میتوانند در کارهای دیگر استفاده شوند. رفع کردن این مسئله میتواند هزینههای انبارداری، بیمه، اجاره و غیره را نیز کاهش دهد.
جا به جایی: روند حرکت اطلاعات و منابع میبایست بهینه شود. این کار باعث کاهش ریسک شده و عملیاتها را چابکتر و حتی در بعضی موارد شفافتر میکند.
پردازش بیش از حد: اگر پوششی به ضخامت یک میلیمتر برای استفاده از یک سیم الکتریکی در محل موردنظر مناسب است، استفاده از پوشش ضحیمتر، نوعی پردازش بیش از حد است که هدررفت به حساب میآید.
پنج گام شش سیگما
عیبها را کاهش داده و از بالا بودن سطح کیفیت اطمینان حاصل شود. ولی از کجا باید شروع کرد؟
متدولوژی شش سیگما با تعریف نقطههایی که بیشترین نیاز به رفع خطاها و عیبها را دارند شروع میشود و به گامهای بعدی میرود.
تعریف: مشخص شود که کدام فرایندهای شرکت بیشتر به زنجیره تولید ارزش اضافه میکنند و باید بیشترین کیفیت ممکن را داشته باشند.
اندازه گیری: عملکرد این فرایندها، بدون تعصب و با قابلیت اطمینان بالا اندازهگیری شود.
تحلیل: اطلاعات جمع آوری شده تحلیل گردد تا منشاء ناهنجاریها مشخص و بتوان فرصتهای بهبود تعریف شود.
بهبود: با بهینهسازی فرآیند، عیبها رفع و از وقوع آنها جلوگیری شود.
کنترل: به طور پیوسته چک شود که بهبودهای ایجاد شده چقدر نتایج مطلوب داشتهاند و فرصتهای جدید برای بهینهسازی بررسی شود.
بدون شک، تمرین کردن فرآیند شش سیگمای ناب با کارمندان به طریق مکمل میتواند نتایج رضایت بخشی داشته باشد.
و اگر برای طراحی این فرایندها به صورت چابک و دقیق از ابزار BPMN استفاده شود، این فرآیندها به مراتب بهتر خواهند بود.
اضافه کردن نظر