مالک فرایند
در مقاله مالک فرایند از وبسایت eBPM به بررسی دو نقش «مالک فرایند» و «مدیر فرایند» می پردازیم
یک فرآیند، مجموعهای از اقدامات تکرارشونده و منظم است که برای رسیدن به یک هدف خاص طراحی شده است.
(به عنوان مثال، این اقدامات میتوانند برای انجام کارهای مختلفی مانند:
جمعآوری دادهها برای حل یک حادثه گزارششده شروع شده و با ایجاد تغییر در سیستم و حل حادثه به پایان برسند.)
مالک فرآیند، تنها فرد مسئول فرآیند است. او مسئول طراحی فرآیندی مؤثر و کارآمد، استفاده از افراد و منابع مالی و فنی مناسب برای اجرای فرآیند و ارائه نتایج باکیفیت مطابق با الزامات سازمان است.
مدیر فرآیند، فرد مسئول اجرای کامل فرآیند است و کنترل عملیاتی را بر عهده دارد و فعالیتهای روزانه فرایند را اجرا می کند. او اطمینان حاصل میکند که فرآیند بهطور مؤثر کار میکند و نتایج مورد انتظار را ارائه میدهد.
مدیر فرآیند همچنین به دنبال راههایی برای بهبود فرآیند است.
با اتخاذ جهتگیری فرایندی در یک سازمان، یک نقش مدیریتی جدید به نام «مالک فرایند»، زاده می¬شود. مالکیت فرایند، یکی از ارکان اصلی و ویژگی¬های متمایز کننده سازمان فرایندگراست.
مالک فرایند کیست ؟
مالک فرایند کسی است که مسئولیت پاسخگویی در مقابل یک فرایند خاص به او داده شده است. اکثریت سازمانها تعیین فردی را بهعنوان مالک فرایند، و تعریف مسئولیتهای آن را به منظور اجرا، نگهداری و بهبود فرایند خاص خود و تعاملات آن با سایر فرایندها، را مفید میدانند.
مالکان فرایند با دیدی به گستره سازمان، به فرایندهای خود نگاه میکنند. آنها ممکن است در واقعیت صاحب تمام فرایند در برخی موارد نباشند؛ بدین جهت که برخی از افراد خارج از واحد سازمانی مالک فرایند، در انجام فرایند مشارکت دارند. ممکن است به آنها گزارشی ندهند و یا از نظر سلسه مراتبی خود را تحت امر آن نقش نداند.
اما، مالک، مسئول طرحریزی فرایند است. بر این اساس، مسئولیت تضمین اینکه طراحی، استقرار، پایش و کنترل فرایند طوری باشد تا اهداف عملکردی برای هر نمونه فرایند محقق شود، برعهده مالک فرایند است.
زمانی که مجموعهای از فعالیتها و رویدادهای اصلی احصا شد، عنوانی زیبا و جامع، معرف فرایند سازمانی میباشد. حال میتوان سراغ این سوال رفت «چه کسی برای نتیجه این فعالیتها پاسخگو خواهد بود؟» اطلاعات پایهای(بر اساس مصاحبه، مشاهده، مطالعه و غیره) مبنایی برای تعریف محدوده کاری و نقش کاری را فراهم میکند و در نهایت فعالیتها و رویدادها را به هر یک از این نقشهای کاری در فرایند ارجاع و اختصاص داده میشود.
در میان نقشهای کاری متعددی که در فرایند به ترسیم درآمده، یک متولی بهعنوان مالک فرایند میبایست مشخص شود.
بنابراین اولین اصل در تعیین مالک فرایند آن است که او در میان ایفاکنندگان نقشهای فرایند سازمانی باشد.
مالک فرآیند به عنوان یک نقش اصلی در پیادهسازی مدیریت فرایند کسب و کار به حساب میآید. مسئولیت کلی مدیریت پایان به پایان یا بهعبارتی end to end یک یا چند فرایند کسب و کار برعهده این نقش (مالک فرآیند) سپرده میشود. به این معنی که صاحب فرایند مسئول ایجاد اطمینان برای دستیابی فرایند به انتظارات عملکردی(کارایی و اثربخشی) تعیین شده میباشد. این مهم(تحقق انتظارات عملکردی)، با ایجاد هماهنگی و هدایت میان سایر مشارکتکنندگان در فرایند توسط مالک فرایند صورت خواهد پذیرفت.
وظایف مالک فرایند چیست
یک مالک فرایند Process Owner به منظور تحقق چنین مسئولیتهایی، عهدهدار انجام وظایف زیر میباشد:
- تشکیل تیمی از ذینفعان به منظور تعریف بستر فرایند کسب و کار و ایجاد اطمینان از همراستایی آن با اهداف راهبردی
- تشکیل تیمی از ذینفعان و متخصصان حوزه (SME) به منظور ایجاد اطمینان از دستیابی فرایند کسب و کار به انتظارات
- فعالیت به عنوان نقطه تماس برای سوالات مرتبط با فرایند
- ایجاد اطمینان درباره درک چگونگی بهکارگیری افراد و سیستمها برای پشتیبانی از اجرای فرایند
- تسهیل پذیرش و تصویب فرایند کسب و کار
- پایش و ارائه گزارش درباره دادههای عملکردی فرایند
مالکان فرایند مسئولیت فرایند خاص خود را به صورت کامل، از ابتدا تا انتها، برعهده دارند. هرچند همانطور که قبلتر بیان شد، این بدان معنا نیست که تمام کارکنان درگیر در یک فرایند، در واقعیت به مالک فرایند گزارش میدهند. مالکان فرآیند معمولاً مسئولیت مستقیم بیشتر مراحل و گامهای فرایند را برعهده دارند و میتوانند بر سایر حوزههای کلیدی که خارج از کنترل مستقیم سازمانی آنهاست، تاثیرگذار باشند.
با توسعه ایده فرایندهای میان وظیفه ای، نقش «مالک فرایند» نیز متولد شد. یکی از مهمترین تفاوتهای میان سازمان فرایندگرا و سازمان وظیفه گرا (سنتی)، وجود نقش «مالک فرایند» است. فرایندها باید مالک داشته باشند؛ افرادی از مدیران ارشد با مهارتهای نرم در تسهیلگری و تاثیر گذاری.
به عبارت دیگر، «مالک فرایند» باید تغییراتی را که تیم مطرح میکند با آغوش باز بپذیرد، انگیزه بخش و توسعه دهنده باشد و تضمین کننده تامین منابع مورد نیاز و همکاری با مدیران وظیفهای در قالب فرایند باشد. از این رو، عمدتاً «مالک فرایند» باید عضوی از مدیریت ارشد سازمان باشد.
مالکیت فرایند عمدتاً به عنوان یک عنصر حیاتی در اثربخشی سازمانهای فرایندگرا تلقی میشود به طوری که امروزه برای ارزیابی بلوغ سازمان در حوزه مدیریت فرایند کسب وکار (BPM)، وجود مالکین فرایند و دیگر نفشهای مرتبط با BPM به عنوان عناصر اصلی ساختار حاکمیتی لحاظ میشوند.
در صورتی که مالک فرایند، قدرت کافی برای اعمال بر مدیران واحد به منظور اجرای اقدامات نداشته باشد، تمام تلاشها بیهوده است. به عبارتی، تعاملات بین بخشهای وظیفهای به عنوان فضاهایی بیرنگ است که بدون وجود یک مالک فرایند، این فضاهای بیرنگ نادیده گرفته میشود. در واقع، این فضاهای بی رنگ بین واحدهای مختلف در ساختار سازمانی، با تعاملات فرایندی پر میشوند و «مالکان فرایند»، مسئول اداره چنین موضوعاتی هستند. «مالکان فرایند»، در تعاملی با مدیران وظیفهای کار کرده و شاخصهای کلیدی عملکرد را تعریف میکنند، فرایندها را استاندارد ساخته و شایستگیهای لازم را تعریف میکنند، همچنین منابع را به فرایند تخصیص میدهند.
برای اجرای موفق مدیریت فرایند کسب و کار و جایگزین نمودن آن با سلسله مراتب وظیفهای سنتی، مالکان فرایند باید نقشها و مسئولیتهایی را ایفا کنند و شایستگیهایی داشته باشند. از آنجا که مالک فرایند، عضوی از تیم مدیریت ارشد است، بنابراین نقشی در توسعه استراتژی BPM دارد و مسئول (پاسخگو در برابر صحت) تحلیل فرایند و مدلسازی انجام شده توسط تیم فرایند است. تعریف حاکمیت فرایند بسته به سطح بلوغ و پیچیدگی سازمانی متفاوت است. ممکن است سازمانی یک «مالک فرایند» داشته باشد که به همراه تحلیلگران، کار تحلیل و مدلسازی را انجام می دهند یا ممکن است یک مدیر برای BPM داشته باشد با چند «مالک فرایند» {دقت کنید که چند مالک فرایند برای چند فرایند است نه یک فرایند} و تیم فرایندی که مثلا تشکیل دهنده مرکز BPM برای تعالی سازمان هستند. گرچه اصل بر این است که مالکان فرایند می بایست پس از تعیین استراتژی BPM و هدفگذاری انتخاب شوند، اگر هم اکنون این افراد عضوی از بدنه مدیر ارشد باشند، به تعریف استراتژی کمک کرده و می بایست، به توسعه مستمر استراتژی BPM بپردازند. برای آشنایی بیشتر با وظایف و فعالیت های مالک فرایند، فهرستی از آنها در ادامه ارائه شده است:
مسئولیتها و فعالیتهای مالک فرایند | توصیف مسئولیت و فعالیت |
---|---|
همکاری در خصوص استراتژی و مدیریت فرایند | «مالک فرایند» همراه با مدیریت ارشد به تعریف اهداف و استراتژی BPM می¬پردازد که بعدا در سطح سازمان ابلاغ خواهد شد. همچنین فرایندها و زیرفرایندهای کلیدی را شناسایی می¬کند. او همچنین همراه با تیم فرایند خود، فرایند اختصاص یافته را اجرا می¬کند. |
تعیین و ابلاغ اهداف فرایند | «مالک فرایند»، اهداف و پارامترهای عملکرد کلیدی فرایند را در ارتباط با استراتژی سازمان و الزامات مشتریان تعریف می¬کند. او این اهداف را بعد از تایید مدیریت و با پشتیبانی تیم فرایند، به ذی¬نفعان اعلام می¬کند. |
طراحی فرایند | ورودیها، خروجیها، و پارامترهای رویهها از جمله زیرساختهای مورد نیاز را تعیین می¬کند. رابط¬های فرایند را شناسایی می¬کند، ماتریس RACI را شکل داده و طرح بهبود را در سازمان ابلاغ میکند. تیم فرایند در طراحی فرایند با ایشان همکاری کرده و مدل فرایند را ایجاد میکنند که بعدا توسط «مالک فرایند»، تأیید خواهد شد. |
مدیریت عملکرد فرایند و تضمین بازخورد | اجرای فرایند را همراه با تیم و مدیران وظیفه¬ای رهبری میکند. به طور منظم به نظارت بر شاخصهای عملکردی و کسب اهداف میپردازد، به عاملین فرایند بازخورد میدهد. در صورت ایجاد مسائل، مرحله رفع مشکل را آغاز میکند. |
مدیریت و هماهنگی مدیران وظیفه ای در فرایند | مدیران وظیفهای درگیر در فرایند را در جلساتی منظم گرداورده و هدایت میکند تا مسائل مرتبط با فرایند، مشخصهها و عملکرد ان را حل نمایند. |
اعطای پاداش به تیم فرایند | در رابطه با عملکرد فرایند، مشمول پاداش شده یا به تیم و عاملین آن، پاداش میدهد. |
تامین حمایت مالی پروژه های بهبود فرایند | تضمین می کند که مدیران و تیمهای فرایند، عملکرد فرایند را بهبود میدهند. |
گزارش دهی به مدیریت ارشد | گزارشات منظمی به مدیریت ارشد در خصوص عملکرد فرایند ارائه میکند. |
تضمین و مدیریت منابع در فرایند (اختیاری) | در صورتی که مالک فرایند، مدیر اجرایی باشد، به تعیین، تضمین و مدیریت منابع برای فرایند از جمله منابع مالی، مادی و منابع انسانی میپردازد. |
مسئولیتهای مالک فرآیند
- اطمینان از اینکه ساختار فرآیند و حاکمیت مناسب است.
- اطمینان از اینکه بین افراد، فرآیند، فناوری (ابزار) و هدایت، تناسب مطلوبی وجود دارد.
- اطمینان از اینکه شاخصهای عملکرد کلیدی مناسب تعیین شدهاند.
- اطمینان از اینکه گزارشهای باکیفیت تولید، توزیع و استفاده میشوند.
- ادغام فرآیند در سازمان سلسله مراتب محور
- اتخاذ دیدگاه “هلی کوپتر”، نظارت و اطمینان از ادغام بین فرآیند خاص و سایر فرآیندهای مدیریت خدمات.
- آگاه بودن از تحولات کسبوکار.
- آگاه بودن از تحولات جدید فناوری اطلاعات و ارتباطات و/یا کتابخانه زیرساخت فناوری اطلاعات (ITIL).
اختیارات مالک فرایند
- دارای اختیار برای تأیید تغییرات پیشنهادی در ساختار فرآیند و حاکمیت است.
- نمی تواند استفاده از فرآیند را اجبار کند، اما میتواند در صورت هرگونه تخلف، آن را به مدیریت هیات مدیره گزارش دهد.
- او میتواند برنامههای آموزشی را برای کارکنان فناوری اطلاعات سازماندهی کند و به کارکنان برای شرکت در آنها پیشنهاد دهد. او نمیتواند هیچ کارمندی را مجبور به شرکت در آموزش کند، اما در صورت نیاز به آموزش میتواند به مدیریت خط مقدم مراجعه کند.
- در صورت بروز تعارض بین فرآیندها، با مالک فرآیند مربوطه برای حل آن مذاکره خواهد کرد.
- میتواند در زمینه فعالیتهای فرآیندی، بر کارکنان فرآیند اعمال اختیار کند.
- می تواند تحقیقاتی را برای تغییر ابزار آغاز کند اما در نهایت، مالک ابزار تصمیم میگیرد که آیا ابزار تغییر کند یا خیر و و به عنوان مسئول، حرف آخر را خواهد زد .
شایستگی های مالک فرایند
شایستگی چیست؟
شایستگی را میتوان مشخصههای کلیدی یک فرد تعریف کرد که مرتبط با عملکرد اثربخش و برتر او در یک شغل است. این مشخصات یا ویژگیها نشان دهنده رفتار و تفکر در طی زمان است و میتواند مرتبط با انگیزهها، مشخصههای رفتاری، دانش، مهارتها، و خودپنداره باشد. شایستگیها کاربرد مهمی در فرایند استخدام و انتخاب، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد یا ارائه پاداش دارد.
از آنجا که مدیران در قبال ارتقای قابلیتهای سازمان مسئول هستند، میتوان نتیجه گرفت که خود آنها هم نیاز به شایستگی هایی دارند که پشتوانه عملکردشان در راستای این هدف باشد. مالک فرایند، نقشی مدیریتی است که سازمان فرایندگرا را از سازمان وظیفه ای سنتی متمایز می کند. تغییر رویکرد به سمت فرایندگرایی در سازمان، مستلزم شایستگیهای خاصی است. مالکان فرایند که وظیفه هماهنگسازی وظایف میان واحدهای سازمانی مختلف را به منظور ایجاد ارزش بر عهده دارند، می بایست شایستگیهای خاصی در جهت انجام بهینه امور محوله داشته باشند که قصد داریم در ادامه به بررسی آنها بپردازیم.
یادداشت حاضر، به شایستگیهایی می پردازد که مالکان فرایند به منظور مدیریت موفق فرایندهای خود به آنها نیاز دارند. تحقیقات زیادی تاکنون با محوریت استخراج این شایستگیها انجام گرفته است. در ادامه فهرست این شایستگیهای مستخرج از مطالعات در خوشههایی تحت عنوان شایستگیهای دانشی (شامل شایستگی های مدیریتی، اقتصادی، حرفهای، ارتباطات و فناوری اطلاعات)، مهارتی (شامل شایستگیهای ارتباطی و عملی) و اجتماعی ارائه میشود:
شایستگی ها | توصیف شایستگی |
---|---|
شایستگیهای مدیریتی | |
مدیریت فرایند کسب وکار | اصول BPM و تفاوتهای آن با مدیریت وظیفهای را میداند. قادر به شناسایی فرایند از ابتدا تا انتها به صورت گرافیکی، تخصیص وظایف حاصل از مدلهای فرایند، نظارت بر شاخصهای عملکردی و بهبود فرایند است. مستندسازی فرایند و شرح شغلها را نیز هدایت میکند. |
مدیریت تغییر | نیاز به نوآوریها و تغییرات را درک میکند. میتواند چشم انداز آینده، برنامه، اجرا و تداوم تغییرات را تعریف نماید. |
مبانی دیگر حوزههای مدیریتی (اختیاری) | مبانی دیگر حوزههای مدیریتی (اختیاری) |
دانش اقتصادی | |
آشنایی با محیط بازار و اقتصاد | دارای آگاهیهای اساسی درباره محیط سیاسی و اجتماعی-اقتصادی است. اهداف بازار و مشتریان را می داند و از این رو، میتواند اهداف و طرح بهبود فرایند را تعریف نماید. |
آشنایی با شاخص های کنترل | اصول کنترل مالی و فرایند را میداند، از هر دو شاخصهای عملکردی مالی و غیر مالی استفاده میکند. |
هزینهیابی و بودجهبندی | اصول حسابداری بهای تمام شده را میداند و به همراه تیم خود، میتواند آنرا در فرایند اعمال نماید. |
هزینهیابی فرایند (اختیاری) | هزینهیابی بر مبنای فعالیت و حسابداری توان عملیاتی را اجرا کرده و برای ارزیابی هزینههای فرایند از آنها بهره میبرد. |
دانش حرفهای | |
دانش حرفه ای در ارتباط با ماهیت فرایند | دارای دانش حرفهای مرتبط با فرایند شامل فناوریها، نرم افزارها و غیره میباشد. |
دانش در خصوص مقررات و هنجارها | در خصوص مقررات داخلی و خارجی مرتبط با فرایند از قبیل قانون کار، قانون تجارت، الزامات ISO و غیره تیم را هدایت میکند. |
داشن در خصوص بهروش ها (اختیاری) | BPM و بهروشهای وظیفهای را اعمال میکند. |
دانش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی | |
نرم افزارهای آفیس | به طور مستقل میتواند از نرم افزارهای آفیس مانند ویرایشگر متن، پردازشگر جداول، ایمیل و .. استفاده کند. |
BPMS | از سیستمهای BPM سطح کاربر استفاده میکند. مفاهیم مدلسازی، ساختار مخزن (ریپو)، را میداند و می تواند مدلهای فرایند را بررسی و تحلیل کند و بر شاخصهای عملکرد نظارت میکند. از نرم افزارهای خاص فرایند (مانند جریان فرایند) استفاده میکند. |
برنامهریزی منابع سازمان (اختیاری) | سیستم اطلاعات سازمان و ماژولهای ERP مرتبط با فرایند را میشناسد. |
مهارتهای ارتباطی | |
حل تعارض | شنوده فعال است، انگیزهها و دلایل اقدامات همکاران را درک میکند. از تعارضات بین بخشهای وظیفهای فرایند، در تعاملات با مشتری و غیره جلوگیری کرده و آنها را حل میکند. در حین این موارد مودبانه رفتار میکند و همچنین آداب معاشرت را رعایت میکند. |
مهارتهای شخصی | می تواند منظور خود را به صورت واضحی در کلمات بیان کند، از تصاویر و نمودارها برای ارائه استفاده میکند. |
هنر نوشتن | می تواند به طور واضح در گفتار و به صورت نوشتاری مقصود خود را بیان کند. |
مدیریت جلسات | جلسات و بحثها را به صورت سازندهای هدایت میکند، اهداف و دستور کار را تعیین کرده، اطلاعات را از قبل جمع اوری میکند، در حل مساله، به نظرات دیگران هم گوش میکند. |
دیگر مهارتهای عملی | |
تفکر تحلیلی | مساله را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکند تا هر بخش را به صورت مستقل و در ارتباط با هم ارزیابی کند و اطلاعات مهم و غیرمهم را جداسازی کند. |
تفکر سیستمی | روابط و تداعیها بین بخشهای شکل دهنده یک کل ، یا سیستم را متمایز میکند. میتواند روندها و تغییرات را شناسایی کند. |
خلاقیت و جستوجوی امکانات جدید | از نوآوری، در صورتی که منجر به بهبود فرایند شود حمایت میکند. به دنبال هماهنگی بین استانداردسازی و خلاقیت است. |
آشنایی با مفاهیم بهبود سازمانی | اصول تولید ناب و حذف ضایعات، کنترل کیفیت آماری و بهبود فرایند در چرخه DMAIC را میداند. |
شایستگیهای اجتماعی | |
گشودگی به تغییر و دیگر عقاید | در قبال نواوریها و نظرات متفاوت، گشوده است. می تواند نظرات را به صورت انتقادی ارزیابی کرده و تحقق بالقوه آنها را تضمین نماید. |
عقلانیت (منطقی بودن) | بر اساس واقعیات و نتایج، مسیر را تعیین می¬کند، بر اساس داده¬ها و اطلاعات موثق، تصمیم¬گیری می¬کند. |
مشتری گرایی | نماینده صدای مشتری فرایند در طول طراحی، اندازه¬گیری عملکرد و بهبود است. |
وفاداری به سازمان | منافع سازمانی را اولا و منافع شخصی اولویت بعدی اوست. |
جهتگیری کار تیمی | نحوه کار تیمی را میداند، نقشهای تیم را می¬شناسد و میتواند تیمی متشکل از افراد مکمل تشکیل دهد. |
یادگیری و توسعه فردی مستمر | دانش خود را در حوزههای مربوطه، مدیریتی و عمومی توسعه میدهد. |
رهبری (اختیاری) | چشم انداز را تعریف میکند، همکاران را به بهبود مستمر تشویق میکند. |
خودکنترلی و خودمدیریتی (اختیاری) | احساسات، نقاط قوت و ضعف خود را درک میکند و میتواند آنها را مدیریت نماید. در رفتار خود صادق، منعطف، آغازگر و خوشبین است. |
مربیگری و نظارت (اختیاری) | نه تنها توان اعمال رویکرد مدیریت دستوری را دارد، بلکه میتواند مربیگری و نظارت کند. میتواند معلم باشد یا همکاران را هدایت کند به نحوی که بتوانند مسائلشان را حل نمایند. |
در پایان، باید گفت از آنجا که شایستگیها، بر مبنای وظایف و فعالیتها استخراج میشود، بنابراین نتیجهگرا و عملکردگرا هستند. گرچه شایستگیهای ارائه شده در اینجا، بر مبنای نظرات متخصصان این حوزه و مدیرانی با سالها تجربه و پژوهشهای معتبر این حوزه بدست آمده است، اما توصیه میشود که مدلهای شایستگی با در نظر گرفتن نیازهای خاص سازمانها طراحی شوند. در صورت طراحی مناسب چنین مدلهایی، می توان از آنها در انتخاب و تخصیص مالک فرایند استفاده کرد. افراد شایسته در این نقش، می توانند حمایت موثری در اجرای موفق BPM و توسعههای آتی بلوغ BPM داشته باشند.
تفاوت مالک فرایند و مدیر فرایند چیست
یک فرآیند، مجموعهای از اقدامات تکرارشونده و منظم است که برای رسیدن به یک هدف خاص طراحی شده است.
(به عنوان مثال، این اقدامات میتوانند برای انجام کارهای مختلفی مانند: جمعآوری دادهها برای حل یک حادثه گزارششده شروع شده و با ایجاد تغییر در سیستم و حل حادثه به پایان برسند.)
مالک فرآیند، تنها فرد مسئول فرآیند است. مالک فرآیند مسئول طراحی فرآیندی مؤثر و کارآمد، استفاده از افراد و منابع مالی و فنی مناسب برای اجرای فرآیند و ارائه نتایج باکیفیت مطابق با الزامات سازمان است. مدیر فرآیند، فرد مسئول اجرای کامل فرآیند است و کنترل عملیاتی را بر عهده دارد و فعالیتهای روزانه فرایند را اجرا میکند. مدیر فرآیند اطمینان حاصل میکند که فرآیند بهطور مؤثر کار میکند و نتایج مورد انتظار را ارائه میدهد. مدیر فرآیند همچنین به دنبال راههایی برای بهبود فرآیند است.
نقش های مالک فرآیند و مدیر فرایند
شاید دو مفهوم «مالک فرایند» و «مدیر فرایند» مشابه بنظر رسد، اما این دو مفهوم، به دو نقش بسیار متفاوت اشاره دارد که درک تمایز آنها برای هدایت فرایندهای عملیاتی متعالی و هماهنگ در جهت اهداف استراتژیک سازمان ضروری است.
«مالک فرایند کسب و کار»، استراتژی را تعیین میکند.
«مالک فرایند کسب و کار» (BPO) مثل یک سرمربی تیم بسکتبال است. اوست که بازی را در زمین کنترل میکند. مالک فرایند معمولا یک مدیر ارشد است که این توانایی را دارد که به تصویر بزرگتر نگاه کند، استراتژی و جهت را مانند مربی تیم تعیین کند و آینده را با تصمیمات و اقدامات خود شکل دهد.
«مالک فرایند کسب و کار» (BPO) تضمین میکند که فرایندهای حیاتی با اهداف استراتژیک همسو هستند. اگر کسب وکار به یک قطار تشابه شود، این مالک فرایند کسب وکار است که تعیین میکند که در کدام مسیر حرکت شود و تصمیم میگیرد آن را به کدام مقصد ببرد. مالکان فرایند قدرت ایجاد تغییر، تخصیص منابع، و اعمال بهبودها را بر عهده دارند. وظیفه آنها، دیدن کل کار و شکار فرصتها برای بهبود است مانند شاهینی که شکار را رصد میکند. آنها اهداف مشخصی را تعریف میکنند تا تضمین کنند که همگی افراد مشارکتکننده در فرایند، در جهت تحقق آن اهداف حرکت میکنند. مسئولیت آنها بلندمدت است و به پایداری و دستاوردهای بلندمدت میاندیشند.
مدیران فرایند، بازی تعریف شده توسط مالکان فرایند را اجرا میکنند.
از سوی دیگر، مدیر فرایند (PM) در پشت صحنه است. آنها کاپیتان تیم هستند که بازی را به مرحله اجرا در میآورند و تضمین میکنند که تیم، توپ را به سمت گل میبرد. مدیر فرایند (PM) با عملیات شسته رفته روزمرهای سروکار دارد که فرایند را محقق میکنند. آنها با تیم خود در رختکن اطمینان حاصل میکنند که همه افراد نقش خود را دانسته و به اهداف دست مییابند.
کار مدیر فرایند (PM) تماماً مربوز به اجراست. آنها برنامه بازی را از «مالک فرایند کسب و کار» (BPO) گرفته و آنرا به عمل درمیآورند. اگر فرایند را به مثابه یک ماشین تصور کنیم، مدیر فرایند یک مکانیک است، مطمئن می شود که چرخ دندهها و سیستم سوخت رسانی درست کار میکنند و همه چیز سر جای خودش است.
مدیر فرایند (PM) بر عملیات نظارت میکنند، پیشرفت را رصد میکنند و مسائل ایجاد شده را رفع میکنند. یک بخش حیاتی از نقش آنها، تضمین کارایی عملیات، تحلیل مستمر و بهبود عملیات برای برآورد اهداف عملکردی و ارتقای بهره وری کل است. مدیر فرایند (PM)، همزمان فرایندهای متعددی را مدیریت میکند، تیمهای مختلف و جریانهای کاری متفاوتی را هماهنگ میکند تا مطمئن شود که همه چیز بی عیب و نقص پیش میرود.
هم افزایی استراتژی و تاکتیکها
رابطه بین مالک فرایند کسب وکار (BPO) و مدیر فرایند (PM) برای مدیریت اثربخش فرایندهای کسب وکار حیاتی است. نقشهای آنها مکمل است و هم افزاییای را موجب میشود که سازمان را به سوی اهداف پیش میبرد.
مالک فرایند کسب وکار (BPO) با برنامهریزی استراتژیک، کار هدایت را انجام میدهد. مالکان فرایند، جهت را تعیین کرده و اهداف فرایند را تعریف میکنند و تضمین میکنند که با اهداف گستردهتر سازمان همسو هستند. این دیدن تصویر بزرگتر است که به مالکان فرایند امکان شناسایی فرصتهای نوآوری و بهبود، ایجاد چارچوب برای فرایند و تخصیص منابع مورد نیاز را میدهد.
چشم انداز و دیدگاه استراتژیک آنها، تضمین میکند که کل فرایند پایدار است و در خلال چالشهای آتی، قادر به سازگاری خواهد بود.
در طرف مقابل، «مدیر فرایند» است که مسئول اجرای تاکتیکی است. آنها برنامه استراتژیک طراحی شده توسط «مالک فرایند» را گرفته و آنرا به گامهای قابل اجرا تبدیل میکند. «مدیر فرایند» تضمین میکند که جزئیات برنامهها به دقت اجرا میشوند. تمرکز آنها بر عملیات کوتاه مدت تضمین میکند که فرایند به صورتی روان و کارا در جریان است و نیازهای فوی سازمان را برآورده میسازد.
موفقیت در مدیریت فرایند کسب وکار، منوط به توازن رابطه بین «مالک فرایند» و «مدیر فرایند» است. مالک فرایند و مدیر فرایند در حالی که هر یک، نقش خود را در تداوم عملکرد فرایند مانند یک ماشین بازی میکند، باید با هم همکاری کنند. آنها روی صحنه نمایش حساسی هستند که موفقیت در آن، مستلزم اعتماد، ارتباطات، و درک روشنی از نقشهای یکدیگر است.
«مالک فرایند» باید بتواند به «مدیر فرایند» در اداره عملیات روزانه اعتماد کند. گرچه آنها به چشم انداز و جهتگیری نیاز دارند، اما مالک فرایند باید یک گام عقب بیاستد و به مدیر فرایند اجازه دهد کارش را بکند. ضمنا در ذهن داشتن تصویر بزرگتر، تمرکز «مالک فرایند» باید بر جست وجوی فرصتهای بهبود و نوآوری باشد.
«مدیر فرایند» هم باید در رابطه با چشم انداز به «مالک فرایند» اعتماد کند. آنها اجرا کننده استراتژی هستند و باید جزئیات را مدیریت کنند، و مسائل را در صورت بروز، حل کنند. تمرکز آنها باید بر کوتاه مدت باشد و مطمئن شوند که فرایند به پیش میرود و تحقق اهداف را براورده میسازد.
برای اینکه همکاری بین مدیران و مالک فرایند روز به روز بهبود یابد، سازمانها از ابزارها و تکنیکهای پیشرفتهای مانند گزارشهای آنلاین مانند BAM یا فرایندکاوی برای دستیابی به بینشهای عملی و تبدیل آنها به عملکرد واقعی فرایندهای حیاتی کسب وکار استفاده میکنند.
تمرکز مدیران فرآیند
- مدیریت و گزارشدهی از فعالیتهای فرآیند از ابتدا تا انتها
- مستندسازی و نگهداری نقشه فرآیند
- آموزش و مدیریت منابع تخصیصیافته به فرآیند. بررسی و حل مسائل و مشکلات فرآیند
- ارتباط تغییرات فرآیند
- بررسی شاخصهای کلیدی عملکرد و شناسایی فعالیتهای بهبود
- تعامل با ذینفعان تا خدمات بهطور روان و به خوبی اجرا شوند.
تمرکز مالک فرآیند
- تعریف اهداف و ماموریت فرآیند
- بهینهسازی طراحی فرآیند
- درگیر کردن ذینفعان برای اطمینان از انطباق با الزامات و انتظارات آنها
- تعیین و نظارت بر اهداف عملکرد
- تعریف و پیگیری KPIها
- ارتباط عملکرد با استفاده از داشبوردهای سفارشی
- برنامهریزی و مدیریت فرصتهای بهبود فرآیند
در سازمانهای کوچک و ساده، ممکن است یک نفر هم نقش مالک فرآیند و هم نقش مدیر فرآیند را بر عهده داشته باشد. اما در سازمانهای بزرگ و پیچیده، بهتر است نقشهای مالک فرآیند و مدیر فرآیند از یکدیگر جدا شوند تا بتوان بهطور همزمان به برنامهریزی استراتژیک قوی و اجرای موثر و عالی فرآیندها توجه کرد.
آنچه موثرترین مالکان و مدیران فرآیند انجام میدهند؟
- از تخصص مدیریت فرآیند کسب و کار خود(براساس استاندارد ITIL یا سایر رشتهها) برای شناسایی فعال فرصتهای بهبود نحوه عملکرد فرآیند خود استفاده میکنند.
- با همکاران(به عنوان مثال، رهبران فناوری، مدیران، سایر مالکان فرآیند) برای هماهنگی فعالیتهای مدیریت و بهبود فرآیند، همکاری میکنند.
- با حامی اجرایی و مالک پلتفرم همکاری میکنند تا به بهبود عملکرد فرآیند از طریق پیادهسازیهای کمک کنند.
- ذینفعان فرآیند (به عنوان مثال، کاربران فرآیند) را تحت تاثیر قرار میدهند تا تغییر را بپذیرند.
چگونه مالکان مدیران فرآیند به موفقیت کمک میکنند؟
پیادهسازیهای موفق فرصتهایی را برای بهبود فرآیندهای شما برای ایجاد چابکی و پاسخگویی سازمانی ایجاد میکنند.
مالکان و مدیران فرآیند هر دو در کمک به سازمان شما برای استفاده از فرصتهای بهبود فرآیند با انجام کارهای زیر نقش دارند:
- به طور واضح تعریف کنید که چگونه فرآیندهای موجود کار میکنند و جایی که نیاز به بهبود وجود دارد.
- با ذینفعان فرآیند برای طراحی فرآیندهای جدید و بهبود یافته همکاری کنید.
- مالکان فرآیند باید مسئولیت بهبود فرآیندهای کسب و کاری را که بر آنها نظارت دارند، بر عهده بگیرند.
به چند مالک و مدیر فرآیند اختصاصی برای پشتیبانی از فرآیندها نیاز داریم؟
هر فرآیند باید دقیقا یک نفر مالک فرآیند داشته باشد، اما بسته به مقیاس سازمان و پیچیدگی فرآیند، میتواند مدیران فرآیند متعددی داشته باشد. مالکان و مدیران فرآیند میتوانند مسئولیت چندین فرآیند را بر عهده بگیرند.
برای تصمیمگیری، هر فرآیند را با پرسیدن و توجه به موارد زیر ارزیابی کنید:
1) این فرآیند چقدر مهم است؟
فرآیندهای مهم(مانند مدیریت حادثه یا آموزش کارکنان) اغلب از یک نفر مالک و مدیر فرآیند اختصاصی بهره میبرند.
به عنوان نقطه شروع، به ندرت بیش از یک مدیر فرآیند برای هر فرآیند مهم نیاز دارید.
2) مقیاس فرایند چقدر است؟
سازمانهای کوچک و آنهایی که حضور کوچکی دارند، معمولا میتوانند مالکان و مدیران فرآیند مشابهی را در چندین فرآیند داشته باشند. سازمانهای بزرگتر باید یک مالک فرآیند اختصاصی و حداقل یک مدیر فرآیند را به هر فرآیند اختصاص دهند.
3) پیچیدگی این فرآیند یا سازمان چقدر است؟
فرآیندهای پیچیده(به عنوان مثال، آنهایی که مراحل زیادی دارند، شامل ذینفعان متعدد هستند و غیره) و فرآیندهای سازمانهای پیچیده (به عنوان مثال، آنهایی که مکانها و واحدهای تجاری متعدد و پراکنده در سطح جغرافیایی دارند) به احتمال زیاد، به کار بیشتری برای حفظ و بهبود فرآیند در طول زمان نیاز دارند. آنها ممکن است به بیش از یک مدیر فرآیند برای هر فرآیند نیاز داشته باشند.(اما همچنان فقط یک مالک)
Process Owner باید چه ویژگیهایی داشته باشد!
- متخصص موضوع فرایند باشد.
- شخصی که از عملکرد ضعیف فرایند احساس درد کرده و فایده و منفعت فرایند بهبودیافته را تجربه خواهد کرد.
- فردیست که میتواند اعضای تیم بهبود را بهطور مثبتی تحت تاثیر قرار دهد.
- کسی است که قادر به برقراری ارتباط موثر با رهبران حال یا بعدی فرایند باشد و یا تاثیری بر روی فرایند یا گیرنده(مشتری) فرایند دارد.
- شخصی که شایستگی لازم برای تفکر و بهبود در مورد فرایند را دارد.
در نهایت، اینجا لیستی آزموده شده و درست ارائه شده است. مشتریان درک لازم برای انتخاب مالکان فرایند و سپس توضیح اینکه چهکاری انجام میدهند، را کسب میکنند.
معیارهای انتخاب صاحب فرآیند :
- مسئولیت بیشتر مراحل در نقشه سطح بالای فرایند را برعهده داشته باشد.
- به جهتگیری فرایند و تلاش برای پیشرفت آن، متعهد باشد.
- در سازمان تاثیرگذار و قابل احترام باشد.
- این تلاش را برای اهداف خود مهم میداند.
- پس از پروژه اولیه، نظارت و بهبود این فرایند را ادامه میدهد.
- یک یا چند ورودی مشخص تبدیل به یک یا چند خروجی دارای ارزش باشد.
- مشتری نهایی فرایند مشخص باشد.
- تعداد فعالیتهای فرایند بیشتر از 30 الی 35 فعالیت نشود.
- تا حد امکان یک فرد مشخص بتواند مسئولیت عملکرد آن فرایند را برعهده گیرد.
سوالات تعیین مالک فرایند:
- برای طراحی فرایند، اولین نفر با چه کسی مصاحبه صورت پذیرد؟
- مسئولیت پاسخگویی به شاخص ارزیابی عملکرد فرایند مربوط برعهده کیست؟
- درصورت عملکرد ضعیف فرایند، چه کسی بیش از همه توبیخ خواهد شد؟
- درصورت عملکرد ضعیف فرایند، چه کسی بیشتر از همه عصبانی میشود؟
- مسئولیت جوابگویی به اکثر فعالیتهای موجود در فرایند برعهده کیست؟
- مسئولیت مستندسازی و آموزش فرایند به دیگران برعهده کیست؟
- مسئول ایجاد تعامل و ارتباط فرایند مربوط با دیگر فرایندها کیست؟
مهمترین نکته از نظر شکست فرایند این است که باید در مرحله شناسایی سعی شود تعارضات را به حداقل رساند و یکی از شاخصهای اصلی شکست فرایند در مرحله شناسایی، رفع تعارض در مالکیت فرایند میباشد.