کتاب ردگیری استراتژی ها

کتاب ردگیری استراتژی ها

فهرست مطالب :

اطلاعات شناسنامه‌ای کتاب

  • عنوان کتاب (به زبان فارسی): ردگیری استراتژی‌ها
  • عنوان کتاب (به زبان انگلیسی) :TRACKNG STRATEGIES
  • نام کامل نویسنده : هنری میتزنبرگ
  • نام کامل مترجم:‌ ——–علی بابایی – مهدی حق باعلی
  • ناشر:
    تعداد صفحات:

سخن ناشر
شاید بهتر باشد تا این پیش گفتار را با نقل قولی از هنری مینتزبرگ در همین کتاب آغاز کنم: “… بارها از مدیران شرکت‌ها خواسته‌ام که تعریف خود را از کلمه استراتژی ارائه دهند. جالب است که اکثر این مدیران، به همان تعریفی که در لغتنامه از استراتژی وجود دارد (یعنی برنامه ای که برای دست یافتن به یک هدف بلندمدت و از پیش تعیین شده طراحی شده است) اشاره می‌کنند. سپس از آنها خواسته‌ام که نه آن استراتژی که شرکتشان قصد آن را داشته است، بلکه آن استراتژی که شرکتشان واقعاً در عمل و در چند سال گذشته دنبال کرده است را برایم توصیف کنند. جالب است که آنها خیلی راحت از استراتژی هایی نام می‌برند که سازمانشان قبلاً «قصد» آن را نداشته ولی در «عمل» پیاده کرده است. به عبارت دیگر، ما کاملاً تمایل داریم تا از کلمه استراتژی به روشی «استفاده» کنیم که با «تعریف» مان از آن تفاوت دارد. استراتژی را یک «برنامه» می‌پنداریم اما کاملاً با خوشحالی به آن به عنوان یک «الگو» می‌نگریم …”.

 با این اوصاف، شاید شکل گیری استراتژی در سازمان را نه صرفا در «طراحی یک سری اهداف بلندمدت و برنامه های عملیاتی» بلکه باید در جای دیگری جستجو نمود. شاید همچون یک سازمان کارآفرینانه کوچک، استراتژی سازمان نه به صورت عدد و رقم، بلکه صرفا به صورت یک چشم انداز تاحدودی مبهم، درون ذهن رهبر سازمان قرار دارد؛ رهبری که همواره سعی می‌کند تا اقدامات سازمان و واکنش‌های سازمانش را به تغییرات محیطی درون محدوده همین چشم انداز مدیریت کند. شاید هم مانند یک شرکت High-tech یا معماری، استراتژی سازمان در دستان تیم‌های پروژه‌ای سازمان قرار دارد؛ به نحوی که این تیم‌های پروژه‌ای، از طریق تعاملات رویارو با یکدیگر، جهت حرکت سازمان را تعیین خواهند نمود. شاید هم همچون یک بیمارستان یا دانشگاه، ارتباطات درون سازمان به قدری سست است که در سازمان، استراتژی «واحد» ی وجود ندارد و در واقع، استراتژی سازمان مجموع استراتژی تک تک افراد حرفه ای سازمان است؛ افرادی که استراتژی آن ها نیز به نوبه خود، به شدت تحت تاثیر استانداردهای انجمن ها و جوامع حرفه ای پیرامون آن هاست. البته شاید هم مانند یک شرکت خودروسازی (و یا شرکتهای تولید انبوه دیگر) فرآیندهای سازمان به قدری استاندارد است و سازمان به قدری بر روی محیط پیرامونی خود کنترل دارد که بتوان مطابق با تجویزهای برنامه ریزی استراتژیک، استراتژی را به صورت برنامه هایی کمّی و بلندمدت تجویز نمود.

از همین روست که از نظر هنری مینتزبرگ، یک «بهترین راه» در مورد استراتژی سازمان ها وجود ندارد و تجویز برنامه های کمّی برای همه انواع سازمان‌ها، به هیچ وجه روش مناسب نیست. از نظر مینتزبرگ در هر سازمان بسته به اینکه قدرت در دستان چه فردی (بخشی) است و این فرد (بخش) چگونه تصمیم می‌گیرد و چگوه به محیط اطرافش واکنش نشان می دهد، فرآیند شکل گیری استراتژی در آن سازمان متفاوت خواهد بود. بنابراین مهمترین موضوع در مورد استراتژی سازمان، لزوم شناخت عمیق بر روی «فرآیندها» و «روابط» موجود در سازمان و نیز میان سازمان و محیط پیرامون است. از نظر هنری مینتزبرگ، حتی سازمان های تولید انبوه (که استراتژی در آنها عمدتا به صورت برنامه هایی کمّی و بلندمدت است) نیز در هنگام بازآفرینی خود، ناگزیر به روی آوردن به یک ساختار زنده کارآفرینانه هستند که در این حالت، استراتژی سازمان به صورت «چشم انداز فردیِ» مدیر تازه وارد سازمان درخواهد آمد. بنابراین حتی در مورد یک سازمان، در برهه‌های مختلف عمر آن سازمان، شکل‌گیری استراتژی به اشکال مختلفی خواهد بود.

کتاب پیش رو (که جدیدترین نوشته هنری مینتزبرگ در حوزه استراتژی است) با مطالعه روی چندین سازمان مختلف، به خوبی چگونگی شکل گیری استراتژی در انواع مختلف سازمان و همچنین در برهه‌های مختلف عمر سازمان را به تصویر می‌کشد. اشتنبرگ، یک شرکت کوچک کارآفرینانه که البته بعدها به یک شرکت بزرگ تبدیل می شود؛ NFB، یک شرکت فیلم سازی نوآور که هر محصول آن با محصول قبلی شرکت متفاوت است؛ ایرکانادا، یک شرکت بزرگ هواپیمایی که در آن همه چیز باید استاندارد شود؛ و مک گیل، یک دانشگاه مشهور که در آن، قدرت نه در دستان مدیریت مرکزی، بلکه در دستان اساتید دانشگاه است. البته باید گفت که مطالعات مینتزبرگ در این کتاب، بر روی ۱۱ سازمان مختلف و در ۱۰ فصل مجزا بوده است اما به دلیل اینکه ترجمه تمام این 10 فصل، حجم ترجمه کتاب را به بیش از ۶۰۰ صفحه می رساند، ناگزیر این چهار سازمان به نمایندگی از چهار گونه سازمانی مورد نظر مینتزبرگ برای ترجمه انتخاب گردید.

اما آیا مطالعه روی تنها 10 سازمان برای یک نتیجه‌گیری بزرگ کافی است؟ در پاسخ باید گفت که این کتاب را باید تلاش مینتزبرگ برای استدلال کامل تر مطالعات قبلی خود در دو کتاب «The structuring of organizations» و «Structure in 5’s» دانست؛ دو کتابی که به زعم بسیاری از محققان، یکی از علمی‌ترین، کامل‌ترین، و عمیق ترین کتاب های موجود در حوزه ساختار و رابطه آن با محیط و استراتژی است. به عبارت دیگر، مینتزبرگ در کتاب پیش رو و از طریق مورد کاوی های خود (که گاه بازه زمانی آنها به بیش از چند دهه می رسد) به دنبال مهر تایید دیگری بر نظریات قبلی خود در دو کتاب مذکور است.

فهرست کتاب ردگیری استراتژی‌ها

eBPM در شبکه های اجتماعی